معنی مقابل جزر
فارسی به عربی
جزر
فرهنگ فارسی آزاد
جَزْر، پائین رفتن آب دریا، زمینی که در ساحل به موقع جزر نمایان می گردد، حیوانِ حلال برای ذِبح،
جَزْر، (جَزَرَ-یَجْزُرُ) ذِبح کردن- قطع کردن (نَخْل)، کم شدن (آب)، پس رفتن (دریا)،
عربی به فارسی
هویج , زردک , زردک مانند , موی قرمز , جزر , فروکش , فرونشینی , زوال , فروکش کردن , افول کردن , ریشه , بن , اصل , اصول , بنیاد , بنیان , پایه , اساس , سرچشمه , زمینه , ریشه کن کردن , داد زدن , غریدن , از عددی ریشه گرفتن , ریشه دار کردن
فرهنگ عمید
پایین رفتن متناوب و منظم سطح آب دریا بر اثر نیروی جاذبۀ ماه یا خورشید،
* جزرومد: پایین رفتن و بالا آمدن متناوب و منظم سطح آب دریا بر اثر نیروی جاذبۀ خورشید و ماه،
=هویج
فرهنگ گیاهان
هویج، کاجر
فرهنگ معین
مترادف و متضاد زبان فارسی
غیض، کش،
(متضاد) مد، واکش
گویش مازندرانی
شکنجه – محرف زجر رنج و عذاب
معادل ابجد
383